سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لطفا لایک نزنید!


یا رب..

قبل نوشت1: این پست را مخصوص دوستان وبلاگی مینویسم. دوستانی که لطف میکنند، قدم بر چشم ما و وبلاگمان می‌گذارند  و گاهی هم حرف حسابی، می‌زنند! :دی

قبل‌نوشت2: و علی الخصوص دوستان پارسی بلاگی و پیام رسانی

قبل نوشت3: این پست طولانی است. چشمتان نرم!!! دندتان کور!!! میخواستید تشریف نیاورید! (فحش نبودا)

شروع کردنش سخت است. قبول دارید که؟!  الآن احساس شکافتن هسته اتم دارم(فیزیون!) یا هوا کردن آپولو که آخر معلوم نشد رفت ماه یا نرفت ماه!

3ماه  سپری شده از تولد این وبلاگ و تولد من به عنوان مدیر این وبلاگ! می‌گویم تولد من چون نوشتن در اینجا را بدون گذشته شروع کردم. بدون هویت حقیقی. بدون بازدیدکننده قبلی. به عنوان یک موجود تاریخ مصرف گذشته از صفر شروع کردم. اما حالا یک تاریخ بی مصرف 3 ماهه هستم!

اعتراف میکنم قبل از آمدن به پارسی‌بلاگ هوای وردپرس برداشته بودم. اما آخر کار سر از اینجا درآوردم. و خوشحالم. خوشحال از اینکه وبلاگ دارم!! از اینکه وبلاگ پارسی بلاگ دارم!!! ( این هندوانه فقط برای مهندس فخری نبود. همگی بفرمایید!)

انتقاد هم دارم. زیــــــــــــاد... از خودم انتقاد دارم. از دوستانم. از پارسی بلاگ. از پیامرسان. از شما که هر روز سر نمیزنید! از عالم و آدم!

نکته جالب اینجاست که با هر که همکلام می‌شوی همین انتقادات را دارد! حرف حسابش همینهاست. دردش همین‌هاست!

گاهی با خودم میگویم کاش اصلا نیامده بودم! یک روش جدید وقت تلف کردن پیدا کرده ام. یک روش جدید بی مصرف ماندن! پر بیراه هم نمی‌گویم! اما ترازو که میگذارم میبینم پشیمان نیستم. از همه اینها. از آمدن. از ماندن. از بودن(فعلا) چون با همه تلخی‌هایش باز شیرینی‌اش به جاست. یک جامعه مجازی کوچک برای آنها که خسته‌اند از فیس بوک، توئیتر، مای اسپیس، کلوب... . آفت زیاد دارد ولی همه‌اش همین‌ها نیست! چیزهایی هست که هرکدامشان به تنهایی می ارزد به همگی آن حرف‌ها و حدیث‌ها...

اینجا یک وبلاگ است. یک روزنامه نیست که ندانم چه کسی همراه با آدامس و سیگارش یک نسخه از آن را می‌خرد!اینجا میدانم برای چه کسانی مینویسم! برای دوستانم! (که پیش از این 3ماه غریبه بودیم...)

من الآن یک آنتی بها میشناسم که تا 3...4 بار نیاید و نظر خصوصی نگذارد اصلا نمیتوانم پست بعدی را بزنم! 

یا یک کیمیا میشناسم که اشتباهی به جای روانشناسی ، زبان میخواند و هی مرا نا امید می‌کند و بعد میگوید تو میتوانـــــی بهترین باشی! من هم برای تلافی یکبار از این طرف پل فرستادمش آنطرف پل بعد دوباره آمد اینطرف پل!!  

یا هیچ وقت یادم نمیرود با همین ساقی خودمان رفتیم یک نمایشگاهی که خیلی نرم بود! و یک بغچه DVD کینگ 2010 پرند خریدم و مانجوی داغ هم خوردیم و خیلی هم خوش گذشت. این روزها هم نوای وبش ما را دیوانه کرده...

یا یک رهگذری هست که گاهی از اینجا رد میشود و خیلی التماس دعا دارد و ما هم همچنین داریم! و خیلی نگرانش میشویم و خبر رسیده که زیارت هم شده! 

یا سیدی که اولش بلندگو بود بعد دودکش شد! بعد مبصر و بعد دوخط‌بنویس و بعد تلخیجات نویس! الان هم فکر میکنم منتظر نشسته خدا از آن بالا(کدام بالا!) بیاید بنشیند جلویش و بگوید:"چیه دنبال من میگشتی؟!" ! (بعدالتحریر: علاقه خاصی هم به پاک کن دارد!)

یا آن یکی سیدی که چه شب باشد چه روز  می‌آید و میگوید صبح نزدیک است! :دی

یا باز آن یکی سیدی که مستند میسازد و مستند معرفی میکند و کلا مستند حرف میزند!

یا وبنوشتی که هی میرود مشهد و خدا خیرش دهد هی ما را دعا میکند . تازه با لینوکس هم می‌آید به وب ما سر میزند!

یا من اویــی که خوش به حالش من من نیست.

یک مسافر هم هست که عاشق شعرهای خوب است. خودش هم خیلی خوب است.

یا وراجی که وقتی پایش به وبلاگ ما میرسد کم حرف میزند!

یا...

و همینجا یادی میکنم از رزگل که استاد بحثهای نیمه شب است. فانوسی که ساعت را اعلام میکند! جناب شکوهی که فیل مشاعره ما را به هندوستان میبرد! یا دکتر فرهنگ.. ببخشید... سرافراز باشی میهن من که فیس بوک ایرانی میزند . نگاه منتظر که یک عمر صدایش در نیامده add ماست! محب جان که هی ساقی را نگران میکند. آلا همشهری عزیز که بالاخره آمار ارزشی ها را پس میگیرد. حاج آقا فیاضی که ما آخر نفهمیدیم روحانی است! آخوند است! عکاس است! منجم آماتور است! جامعه شناس یا منتقد است ... بهدادی که به معنی آفریده خوب است. مرجانی که همیشه دستور میدهد! طیبه علی که عکس آپ نمیکند... سایز آپ میکند!  (به تنهایی) نگهبان پیامرسان که یادش به خیر پیشترها روزی 3بار حضورغیاب میکرد. شقایق بانو که چون گل است به ما پشت کرده. گل هم که پشت و رو ندارد! دکتر عزیز که تخصص سِری کاری دارد(در مبحث لایک!) کاف شین که یک عمر میخواندیم کافشن! حاج آقا ناظمی که معلوم نشد چرا رفت ولی معلوم شد چرا برگشت! فرات که قرار است لیست فضایلشان را برایمان بفرستد برای یک فید جداگانه! آقای قمی که دارد با ویندوزسون کنار می آید! و .. (یعنی الان باید واقعا 316تارو بگم!!! بگم غلط کردم راضی میشین!!؟)

از روزهای اول هم چیزی که به خاطر دارم اولین کسی است که اینجا برایم درخواست دوستی فرستاد .. ولی متاسفانه خیلی زود رفت.. این روزها هم تولدش بود. خدا رحمتش کند . و به همسرش هم که مجال آشنایی نداشتیم (مرضیه خانم) صبرو تحمل بیشتر عطا کند.(برای شادی روحش یک صلوات هدیه!)

حالا خودتان قضاوت کنید. حق با ترازوی من هست؟ یا نیست؟

اضافه نوشت1: همه اینها را به خاطر یک بهانه نوشتم! یعنی یک درخواست! اینجا محیطی است پر از رفت و آمد.. رفت و آمد سلایق گوناگون.. این روزها و حتی آن روزها! بسیار دیده شده که بحثی ، حرفی ، حدیثی.. مایه ی کدورت میشود. به انواع و اقسام شکلها.. همه را ته همین پست بگذارید و بروید.. بریزید در یک کامنت سفید!.. میتوانید؟!

اضافه نوشت2: یادم نمیرود دفعه اول کسی روی نظرم نوشته بود لایک! و من پرسیدم جان!!؟؟

شوخی کردم بابا. حالا برید نفری دوتا لایک بزنید!

 

 

 

 

 

 

 


   1:58 صبح ; یکشنبه 89/8/2
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

لینکستان


 RSS